شعر در مورد پزشک
شعر در مورد پزشک
شعر در مورد پزشکی ,شعر در مورد پزشک,شعر در مورد پزشکان,شعر در مورد پزشک,شعر طنز در مورد پزشکی,شعر در مورد دندان پزشکی,شعری در مورد پزشک,شعر کودکانه در مورد پزشک,شعر طنز در مورد پزشک,شعر طنز در مورد پزشکان,شعر درباره پزشکان,شعری در مورد پزشکان,شعر در مورد روز پزشک,شعر در مورد روز پزشک,شعر زیبا در مورد پزشک,شعر درمورد پزشک,شعر درباره پزشک,شعر درباره پزشکی,شعر طنز در مورد روز پزشک,شعر طنز درباره پزشکی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد پزشک برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
آه ای طبیب دل من درمان بیماری ام کن
در پای تو رفتم از دست فکر پرستاریم کن
در دام عشقت اسیرم خون می خورم تا بمیرم
گر فرصتی مانده باقی ای مهربان یاریم کن
شعر در مورد پزشکی
روزگاریست که من طالب دیدار توام
فکر من باش در این شهر گرفتار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام
شعر در مورد پزشک
من کیستم من دست حق روی زمینم
من معجزاتی خفته زیر آستینم
من یک پزشکم همدم هر درد مندم
هر لحظه یار و یاور بی چون و چندم
شعر در مورد پزشکان
من یک پزشکم مست عشق لایزالم
دراوج زیباییست شان و حس و حالم
آری مسیحا یی دمم من یک طبیبم
آیینه دار جلوه ی روی زمینم
شعر در مورد پزشک
من ولی اصلم:پر از دردم
من پزشکم:خسته ام :سردم!
کودکی مرده همین لحظه
“لیدها “را من جدا کردم…
کاش میشد داد زد کات
مرگ اما امده:هیهات
کاش میشد رفت ازین اکران
با تمام کادر و تشریفات
شعر طنز در مورد پزشکی
حضورتان اشارتی ست پیامبرانه
شاید دردمندی به دستان شما دخیل بسته باشد
روزتان مبارک…دستانتان شفا بخش
شعر در مورد دندان پزشکی
پزشک گاهی بیماران را درمان میکند،
اغلب آن را تسکین میدهد
اما همیشه باید به بیماران آرامش بخشد . . .
شعری در مورد پزشک
آبله ، وبا ، مخملک
جوش و کهیر و کورک
جذام و گال و برفک
قند و فشار و سرخک
طرح و کشیک و عینک !
روز پزشک مبارک !
شعر کودکانه در مورد پزشک
نگارا تو پزشک بیدلانی
به درد بیدلان درمان تو دانی
ازین پس گرچه باشد صعب دردم
بمیرم نیز گرد تو نگردم
شعر طنز در مورد پزشک
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
این، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل میخواست، آن یک شوربا
این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
شعر طنز در مورد پزشکان
در غربت اگر ز درد دل نالم
هم ناله من پزشک من باشد
واندر تب اگر مزوری سازم
اشکم تر من تمشک من باشد
شعر درباره پزشکان
پزشک آخر دوای گل چه داند
که گل را باغبان درمان تواند
بباید باغبانی همچو هرمز
و گرنه گل نگردد تازه هرگز
شعری در مورد پزشکان
نشتر زند پزشک به قیفال دردمند
کز دفع خون مزاج گراید به اعتدال آید
به چشم من که مهی بیش نگذرد
کت شه به حکمرانی ملکی دهد مثال
شعر در مورد روز پزشک
چون زده ستی خود تبر بر پای خویش
خود پزشک خویش باش ای دردمند
برهمندی را به دل در جای کن
سود کی داردت شخص برهمند
شعر در مورد روز پزشک
خیلی دوست دارم پزشک شم
بعد از اتاق عمل در بیام بگم
“بیمارتون خیلی تلاش کرد که زنده بمونه
ولی ما موفق شدیم بکشیمش”
😀
شعر در مورد پزشک
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد ازدواج
شعر در مورد غیرت
شعر در مورد تعصب
شعر در مورد بیشعوری
اشعار مژگان عباسلو
- ۹۷/۰۷/۰۹